راهکارهای ایجاد بصیرت
1 ـ گفتگو و مشورت با معتمدین و نخبگان
بصيرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم اين است كه اين بصيرت را نه فقط در خودشان، در ديگران به وجود بياورند. آدم گاهى مىبيند كه متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بىبصيرتىاند؛ نميفهمند؛ اصلا ملتفت نيستند. يك حرفى يكهو به نفع دشمن ميپرانند؛ به نفع جبههاى كه همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نيستند، نيت بدى هم ندارند؛ اما اين است ديگر. بىبصيرتى است ديگر. اين بىبصيرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقليدى - كه هر چه گفت، شما قبول كنيد. نه، اين را من نميخواهم - از بين ببريد. كسانى هستند كه ميتوانند با استدلال، آدم را قانع كنند؛ ذهن انسان را قانع كنند. و حتى حضرت ابىعبداللهالحسين (عليهالسلام) هم از اين ابزار در شروع نهضت و در ادامهى نهضت استفاده كرد.[1]
البته توصيهى هميشگى ما اين است كه ژرفپيمائى در اين اقيانوس نور و معنويت به كمك احاديث اهلبيت باشد. تأمل كنيم، دقت كنيم تا به صورت عميق و ژرفى اين كلمات و اين معانى را بفهميم. تأمل كنند، تدبر كنند، از اهل بصيرت و معرفت براى ژرفيابى كمك بگيرند، آن وقت ذوق، طبع لطيف، دقت نظر و كنكاش، صوت خوب و حنجرهى توانا را در خدمت اينها قرار دهند. اين يكى از بهترين و شريفترين كارهاست.[2]
2 ـ تقویت ایمان و دل را نورانی نگه داشتن
آنچه كه بصيرت و بينش انسان را در قضاياى مختلف و در حوادث گوناگون و زير غبار تبليغات جنجالآميز دشمنان تضمين و حفظ مىكند، دل مؤمن و پاك و نورانى است. حجم تبليغاتى كه دشمنان در طول سالها عليه انقلاب با ترفندهاى گوناگون تبليغاتى بهكار بردهاند، حقيقتا حيرتانگيز است. جوان مؤمن ما كه جان بر كف دست گرفته و آمادهى مجاهدت است، در معرض تندباد اين تبليغات قرار دارد؛ اما اين تبليغات گمراه كننده و لغزاننده نمىتواند او را بلغزاند، زيرا حقيقت را مىبيند و در وراى تبليغات رنگارنگ دشمنان، باطن ظلمانى و خبيث محورها و مراكزى كه اين تبليغات را به راه مىاندازند، براى او روشن است. اين، نقطهاى است كه دشمن نمىتواند به هيچ كيفيتى آن را نسبت به جوان مسلمان و مؤمن انقلابى علاج و با آن مقابله كند. دلى كه از ايمان برخوردار است و منشأ تقوا در انديشه و عمل است، با تبليغات دشمنان گمراه نمىشود. تبليغات دشمن غالبا بر روى اين متمركز شده است كه بتواند روح ايستادگى و مقاومت را در ملت بزرگ ايران تضعيف كند. آنها خيلى خوب فهميدهاند كه وقتى يك ملت تصميم مىگيرد در مقابل زيادهخواهى استكبار بايستد، هيچ نيرويى در مقابل او كارآيى ندارد؛ اين را فهميدهاند و درست هم فهميدهاند. سعىشان اين است كه روح ايستادگى و مقاومت را در ملت ايران از بين ببرند.[3]
نماز، آنگاه كه با حال و حضور و آداب، گزارده شود روح آدمى را به نيازمندى ذاتى وى آشنا مىسازد، و ريشهى كبر و تفاخر و جبروت موهوم را در درون او مىسوزاند. خشوع در برابر پروردگار، نور بصيرت را بر دل او مىتاباند و سايهى وهم آلود خود بزرگ بينى را از آن مىزدايد: «فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك والصلاة تنزيها من الكبر». توجه به اين واقعيتها، نقش برجستهى نماز و نيايش را در چشم اهل بصيرت و انصاف آشكار مىسازد و اهتمام به ترويج و تعريف اين فريضهى پر راز و رمز را، بر دوش آگاهان جامعه مىنهد.[4] ملت ايران بايد مساجد را مغتنم بشمارد و پايگاه معرفت و روشن بينى و روشنگرى و استقامت ملى به حساب آورند. اگر كسى خيال كند كه در مسجد، فقط چند ركعت نماز مىخوانند و بيرون مىآيند و اين چه تأثيرى دارد، خطاست. اينطور نيست. اولا اگر همان چند ركعت نماز هم با چشم بصيرت نگاه شود، خود نماز كه به زبان مشرع مقدس نماز و اذان، خيرالعمل و فلاح است، مايهى بركات زيادى مىشود. نماز يك ملت را به قيام لله وادار مىكند. نماز انسانها را از فساد دور و به خلوص و فداكارى نزديك مىكند.[5]
در طول هشت سال يا بيشتر، در اين جبهههاى نبرد، چشمههاى معرفت و بصيرت و نورانيت در دلهاى اين جوانان باز شد؛ چيزها ديدند، چيزها فهميدند، مقاماتى را طى كردند، عروج كردند و به چيزهايى رسيدند كه اگر به هر سالكى كه اهل علم و معرفت هم باشد، بگويند شما چنانچه بيست سال، سى سال عبادت كنيد و مخلصانه كار كنيد و زحمت بكشيد، به اينجا مىرسيد، با شوق و ذوق خواهد رفت. اينها به بركت اخلاص فداكارانه در دوران جوانى است. اين جوانى، چنين گوهر قيمتى و چنين جواهرى است؛ قدرش را بدانيد.[6]
3 ـ نگاه عبرت گیر به تاریخ
از اول انقلاب و در طول سالهاى متمادى، كىها زير پرچم مبارزهى با امام و انقلاب ايستادند؟ آمريكا در زير آن پرچم قرار داشت، انگليس در زير آن پرچم قرار داشت، مستكبرين در زير آن پرچم قرار داشتند، مرتجعين وابستهی به نظام استكبار و سلطه، همه در زير آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همين جور است. الان هم شما نگاه كنيد از قبل از انتخابات سال 88، در اين هفت هشت ماه تا امروز آمريكا كجا ايستاده است؟ انگليس كجا ايستاده است؟ خبرگزارىهاى صهيونيستى كجا ايستاده اند؟ در داخل، جناحهاى ضد دين، از تودهاى بگير تا سلطنتطلب، تا بقيهى اقسام و انواع بى دينها كجا ايستادهاند؟ يعنى همان كسانى كه از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنى كردند، سنگ زدند، گلوله خالى كردند، تروريسم راه انداختند. سه روز از پيروزى انقلاب در بيست و دوى بهمن گذشته بود، همين آدمها با همين اسمها آمدند جلوى اقامتگاه امام در خيابان ايران، بنا كردند شعار دادن؛ همانها الان مى آيند توى خيابان، عليه نظام و عليه انقلاب شعار ميدهند! چيزى عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمريكا بود؛ اسمشان سوسياليست بود، ليبرال بود، آزادى طلب بود، پشت سرشان همهی دستگاههاى ارتجاع و استكبار و استبداد كوچك و بزرگ دنيا صف كشيده بودند! امروز هم همين است. اينها علامت است، اينها شاخص است؛ و مهم اين است كه ملت اين شاخصها را ميفهمد؛ اين چيزى است كه انسان اگر صدها بار شكر خدا را بكند، حقش را به جا نياورده است؛ سجدهى شكر كنيم.[7]
4 ـ روشنگری توسط نخبگان، گاه فتنه
همه وظيفه دارند؛ بيشتر از همه، خواص؛ و در ميان خواص، بيشتر از همه، آن كسانى كه مستمعين بيشترى دارند، شنوندگان بيشترى دارند. اين وظيفه است ديگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود كه كى چى ميگويد. اينجور نباشد كه باطل، خودش را در لابهلاى گرد و غبارِ برخاستهى در ميدان مخفى كند، ضربه بزند و جبههى حق نداند از كجا دارد ضربه ميخورد. اين است كه حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نيست. خواص بايد حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بيان كنند. اين، مخصوص يك گرايش سياسى خاص هم نيست. در داخل نظام اسلامى، همهى گرايشهائى كه در مجموعهى نظام قرار دارند، اينها بايد صريح مشخص كنند كه بالاخره آن حمايتى كه مستكبرين عالم ميكنند، مورد قبول است يا مورد قبول نيست. وقتى كه سران استكبار، سران ظلم، اشغالگران كشورهاى اسلامى، كُشندگان انسانهاى مظلوم در فلسطين و در عراق و افغانستان و خيلى جاهاى ديگر، مىآيند وارد ميدان ميشوند، حرف ميزنند، موضع ميگيرند، خوب، بايد معلوم بشود اين كسى كه در نظام جمهورى اسلامى است، در مقابل اين چه موضعى دارد؛ حاضر است تبرّى بجويد، بگويد من دشمن شمايم؟ من مخالف شمايم؟
وقتى در داخل محيط فتنه، كسانى با زبانشان صريحاً اسلام و شعارهاى نظام جمهورى اسلامى را نفى ميكنند، با عملشان هم جمهوريت و يك انتخابات را زير سؤال ميبرند، وقتى اين پديده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص اين است كه مرزشان را مشخص كنند، موضعشان را مشخص كنند. دوپهلو حرف زدن، كمك كردن به غبارآلودگى فضاست؛ اين كمك به رفع فتنه نيست، اين كمك به شفافسازى نيست. شفافسازى، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگى، كمك دشمن است. اين، خودش شد يك شاخص. اين يك شاخص است: كى به شفافسازى كمك ميكند و كى به غبارآلودگى كمك ميكند. همه اين را در نظر بگيرند، اين را معيار قرار بدهند.[8]
يكى از كارهاى مهم نخبگان و خواص، تبيين است؛ حقائق را بدون تعصب روشن كنند؛ بدون حاكميت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوينده. اينها مضر است. جناح و اينها را بايد كنار گذاشت، بايد حقيقت را فهميد. در جنگ صفين يكى از كارهاى مهم جناب عمار ياسر تبيين حقيقت بود. چون آن جناح مقابل كه جناح معاويه بود، تبليغات گوناگونى داشتند. همينى كه حالا امروز به آن جنگ روانى ميگويند، اين جزو اختراعات جديد نيست، شيوههاش فرق كرده؛ اين از اول بوده. خيلى هم ماهر بودند در اين جنگ روانى؛ خيلى.
آدم نگاه ميكند كارهايشان را، مىبيند كه در جنگ روانى ماهر بودند. تخريب ذهن هم آسانتر از تعمير ذهن است. وقتى به شما چيزى بگويند، سوءظنى يك جا پيدا كنيد، وارد شدن سوء ظن به ذهن آسان است، پاك كردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبههافكنى ميكردند، سوء ظن را وارد ميكردند؛ كار آسانى بود. اين كسى كه از اين طرف، خودش را موظف دانسته بود كه در مقابل اين جنگ روانى بايستد و مقاومت كند.[9]
مهمترين برهه و زمان و مكانى كه تبليغ، آنجا معنا ميدهد، جائى است كه فتنه وجود داشته باشد. بيشترين زحمت در صدر اسلام و در زمان پيغمبر، زحمات مربوط به منافقين بود. بعد از پيغمبر، در زمان اميرالمؤمنين زحماتى بود كه از درگيرى و چالش حكومت اسلامى با افرادى كه مدعى اسلام بودند، به وجود مىآمد. بعد هم همين جور؛ در دوران ائمه (عليهمالسّلام) هم همين جور؛ دوران غبارآلودگى فضا. والّا آن وقتى كه جنگ بدر هست، كار، دشوار نيست؛ آن وقتى كه در ميدانهاى نبرد حاضر ميشوند، با دشمنانى كه مشخص است اين دشمن چه ميگويد، كار دشوار نيست. آن وقتى مسئله مشكل است كه اميرالمؤمنين در مقابل كسانى واقع ميشود كه اينها مدعى اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اينجور نبود كه معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط ميروند، هواهاى نفسانى كار دستشان ميدهد. اين، مشكلترين وضع است كه افراد را به شبهه مىاندازد؛ به طورى كه اصحاب عبداللَّهبنمسعود مىآيند خدمت حضرت، ميگويند «انّا قد شككنا فى هذا القتال»![10] چرا بايد شك كنند؟ اين شك خواص، پايهى حركت صحيح جامعهى اسلامى را مثل موريانه ميجود. اينى كه خواص در حقايق روشن ترديد پيدا كنند و شك پيدا كنند، اساس كارها را مشكل ميكند. مشكل كار اميرالمؤمنين، اين است. امروز هم همين است. امروز در سطح دنيا كه نگاه كنيد، همين جور است؛ در سطح داخل جامعهى خودمان كه نگاه كنيد، همين جور است. تبيين لازم است.[11]
اصرار بنده بر اين است كه آحاد مردم، ملت ايران، جريانات مختلف سياسى، همه در مقابل آن افراد معدودى كه با اصل اين انقلاب مخالفند، با اصل استقلال كشور مخالفند، هدفشان دودستى تقديم كردن كشور به آمريكا و به استكبار است، با يكديگر يكى باشند. دشمن از اينگونه عناصر در داخل ملتها دارد؛ در داخل ملت ما هم اينجور كسانى هستند، معدودى از اين قبيل پيدا ميشوند. متن ملت، آحاد مردم، اين تودهى عظيم مردمى - از خواص تا عامهى مردم - اينها را بايد از آن عناصر معدود خودفروخته جدا كرد؛ نبايد اشتباه اتفاق بيفتد. من مىبينم در بعضى از اظهارات، در بعضى از حرفها، فضا آنچنان مغشوش ميشود كه افراد سردرگم ميشوند؛ مردم نسبت به همديگر، نسبت به نخبگانشان، نسبت به مسئولانشان بدبين ميشوند؛ اين درست نيست.[12]
آنچه كه براى ما لازم است، اين است كه آحاد مردم، مسئولين، غير مسئولين، بخصوص جوانها، بخصوص كسانى كه سخن و حرفشان تأثير دارد، احساس مسئوليت حضور در صحنه را از دست ندهند. هيچ كس نگويد من تكليفى ندارم، من مسئوليتى ندارم؛ همه مسئولند. مسئوليت معنايش اين نيست كه اسلحه ببنديم، بيائيم توى خيابان راه برويم؛ در هر كارى كه هستيم، احساس مسئوليت كنيم؛ مسئوليت دفاع از انقلاب و از نظام جمهورى اسلامى؛ يعنى از اسلام، يعنى از حقوق مردم، يعنى از عزت كشور. اين، شرط اول: همه بايد اين احساس مسئوليت را داشته باشيم. و من مىبينم كه اين احساس مسئوليت را داريم. اين را مردم كشور ثابت كردند، ثابت ميكنند؛ حالا يك نمونهى واضحش همين 9 دى بود كه اشاره كردند؛ نمونههاى ديگرى هم هست؛ 22 بهمن در پيش است، دههى فجر در پيش است. مردم حضور خودشان را، آمادگى خودشان را، سرزندگى و نشاط خودشان را نشان دادهاند، باز هم نشان خواهند داد.
مسئولين كشور بالخصوص، بايد همهى تلاش خودشان را بگذارند كه مشكلات را با سرپنجهى تدبير، با كار مستمر، با خسته نشدن، با شوق و ذوق و توكل به خدا و كمك خواستن از خداوند برطرف و حل كنند. منظور فقط مشكلات سياسى و امنيتى نيست - اينها جزئى از مشكلات است - پيشبرد كشور، اقتصاد كشور، علم كشور، مسائل اجتماعى گوناگون هم بر عهدهى مسئولين است. مسئولان قواى سهگانه و همهى مسئولان كشور وظيفهى خودشان بدانند كه براى اين ملت كار كنند؛ كار و كار و كار، تدبير و تدبير و تدبير؛ يك لحظه غفلت نكنند. ما يك حركت خوبى داريم به سمت جلو؛ نگذارند اين حركت متوقف بشود؛ نبايد اين حركت از دور بيفتد. ما داريم پيش ميرويم؛ بايد همين طور با اين پيشرفت ادامه بدهيم، سرعت را هم بيشتر كنيم، همهجانبهتر هم بكنيم، نقاط كور را هم بگيريم.
وظيفهى آحاد مردم در قبال مسئولين هم، اعتماد كردن به مسئولين و همراه بودن با آنهاست. اعتماد به مسئولين و همراه بودن با آنها معنايش اين نيست كه ما به مسئولين تذكر ندهيم؛ آنجائى كه لازم است از آنها انتقادى بشود، انتقاد نكنيم؛ نه، اما با هم باشيم. يكى از هدفهاى دشمن، بىاعتماد كردن مردم به مسئولين كشور است؛ اين ترفند دشمن است. پس وظيفهى عمومى براى همه - از صدر تا ذيل - حضور در عرصهى انقلاب و عرصهى دفاع از كشور است در مقابل جبههى دشمن؛ كه خوشبختانه اين جبهه هم امروز از سى سال پيش خيلى خيلى عقبتر و مشكلدارتر است؛ در افغانستان گرفتارند، در عراق گرفتارند، در پاكستان گرفتارند، اخيراً خودشان را در يمن گرفتار كردند؛ با ملتهاى منطقهى ما مشكل دارند، با ملتهاى خودشان مشكل دارند، در اروپا مشكل دارند.
در مقابل اين جبههى دشمن، احساس حضور، احساس مسئوليت براى حضور، وظيفهى همه است. وظيفهى مسئولان، كار كردن، وقت را مغتنم شمردن براى خدمت، خدمت دادن به مردم، هر لحظهاى را، هر ساعتى را مغتنم شمردن براى كار، كه گرهها را باز كنند، مشكلات را برطرف كنند؛ و وظيفهى عمومى مردم در قبال مسئولين، اعتماد، همراهى، پشتيبانى و كمك است. اگر كسى نظرى دارد براى كمك، نظر بدهد؛ اگر كسى يك وقت اعتراضى دارد، اعتراض هم اشكالى ندارد، ولى اعتراض بايد مقابله نباشد؛ همراهى باشد، مثل دو همسنگر كه در يك سنگر نشستهاند، ممكن است اين به آن اعتراض كند كه چرا پايت را دراز كردى يا چرا خوابت برد؟ اينها روبهروى هم قرار نميگيرند.[13]
اگر شما فكر كنيد يك كارى بود كه آمريكائىها ميتوانستند بكنند و نكردند، بدانيد كه چنين چيزى نيست؛ هر كار ممكن بوده، كردهاند. خوب، شما مىبينيد كه نتيجهى اين روياروئى، بالندگىِ هرچه بيشتر ملت ايران، پيشرفت هرچه بيشتر جمهورى اسلامى، قوت روزافزون اين كشور و اين نظام بوده. آنى كه ضرر كرده است، آنهايند. گاهى هم حرفهاى بهظاهر آشتىجويانهاى در اين مدت زدند؛ اما هر وقت كه لبخندى به روى مسئولين جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت كرديم، ديديم خنجرى در پشت سرشان مخفى كردهاند؛ از تهديد دست برنداشتهاند؛ نيتشان عوض نشده است. خندهى تاكتيكى، لبخند و روى خوش تاكتيكى، فقط بچهها و كودكان را فريب ميدهد. يك ملت بزرگ با اين تجربه، و مسئولين برگزيدهى يك چنين ملتى، اگر فريب بخورند، خيلى بايد سادهلوح باشند؛ يا بايد سادهلوح باشند، يا بايد غرق در هوى و هوس باشند؛ دنبال زندگى راحت و خوش و همراه با عافيت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولين كشور باهوش باشند، دقيق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همهى وجود داشته باشند، گول لبخند را نميخورند.[14]
مسئولين كشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مىبينند؛ مىبينند مردم در چه جهتى دارند حركت ميكنند. حجت بر همه تمام شده است. حركت عظيم روز چهارشنبه ى نهم دى ماه حجت را بر همه تمام كرد. مسئولين قوهى مجريه، مسئولين قوهى مقننه، مسئولين قوهى قضائيه، دستگاههاى گوناگون، همه ميدانند كه مردم در صحنهاند و چه ميخواهند. دستگاهها بايد وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنيت و اينها، هم وظائفشان در زمينهى ادارهى كشور.[15]
***************************************
[1] . بيانات در ديدار با اعضاي دفتر رهبري و سپاه حفاظت ولى امر 18/5/1388
[2] . ديدار جمعى از مداحان و ستايشگران اهلبيت (عليهمالسلام) 4/4/1387
[3] . . بيانات در اجتماع بسيجيان و سپاهيان لشگر 25 كربلا 29/6/1382
[4] . پيام به سمينار نماز 19/6/1379
[5] . بيانات در ديدار علما، طلاب و اقشار مختلف مردم شهر مقدس قم به مناسبت سالروز 19 دى ماه 19/10/1375
[6] . بيانات در ديدار با فرماندهان و مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى 26/6/1376
[7] . بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دى 19/10/1388
[8] . ديدار با اعضای شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى 29/10/1388
[9] . بيانات در ديدار با اعضاي دفتر رهبري و سپاه حفاظت ولى امر 18/5/1388
[10] . وقعة صفين، ص 115: «ما در اين جنگ شك داريم.»
[11] . بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/9/1388
[12] . بيانات در ديدار جمع كثيرى از بسيجيان كشور 4/9/1388
[13] . دیدار مردم مازندران در سالگرد حماسه 6 بهمن 6/11/1388
[14] . بيانات در ديدار دانشآموزان در آستانه 13 آبان 12/8/1388
[15] . بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دى 19/10/1388
برگرفته از : وبلاگ شهید محمد منصورکیایی
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی و هنری،
،